کد مطلب:3221 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:319

تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق
تبعید امام خمینی از تركیه به عراق

روز 13 مهر ماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان آیت الله حاج آقا مصطفی از تركیه به تبعیدگاه دوم كشور عراق، اعزام شدند. توضیح علل و انگیزه ها از تغییر محل تبعید امام، در این مختصر نمی گنجد كه عمدتاً عبارت بودند از: فشارهای مداوم جامعه مذهبی و حوزه های علمیه داخل و خارج و تلاشها و تظاهرات دانشجویان مسلمان خارج كشور برای آزادی امام، تلاش رژیم شاه برای عادی جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خویش به منظور جلب حمایت بیشتر امریكا، مشكلات امنیتی و روانی دولت تركیه و افزایش فشارهای داخلی جامعه مذهبی تركیه و از همه مهمتر تصور رژیم شاه از اینكه فضای ساكت و سیاست ستیزِ آن ایام در حوزه نجف و وضعیت رژیم حاكم بر بغداد خود مانعی بزرگ برای محدود نمودن فعالیتهای امام خمینی خواهد بود.

امام خمینی پس از ورود به بغداد برای زیارت مرقد ائمه اطهار (ع) به شهرهای كاظمین، سامرا و كربلا شتافت و یك هفته بعد به محل

حدیث بیداری، ص: 69

اصلی اقامت خود یعنی نجف عزیمت كرد. استقبال پر شور طلاب و مردم از ایشان در شهرهای مذكور، خود بیانگر آن بود كه بر خلاف تصور رژیم شاه پیام نهضت 15 خرداد در عراق و نجف نیز هوادارانی یافته است. گفتگوی كوتاه امام با نماینده اعزامی عبد السلام عارف، رئیس جمهور عراق، و ردّ پیشنهاد مصاحبه رادیو- تلویزیونی از سوی امام، از همان آغاز ثابت كرد كه او شخصیتی نیست تا اصالت مبارزه الهی خویش را وجه المصالحه رژیمهای حاكم بر بغداد و تهران قرار دهد. این مشی استوار در تمام دوران اقامت امام در عراق باقی بود و از این جهت نیز امام خمینی یكی از نادر رهبران سیاسی جهان است كه در اوج مشكلات و فشارها نیز حاضر به وارد شدن در زد و بندهای سیاسی معمول و مصالحه بر سر آرمانهای خویش نشد. كافی بود تا در زمانی كه تنشهای شدید بین دو رژیم ایران و عراق بروز می كرد، حضرت امام كوچكترین چراغ سبزی نشان دهد تا انواع امكانات را برای مبارزه با شاه در اختیار بگیرد، اما نه تنها امام خمینی چنین نكرد بلكه درست در همین مواقع بود كه ایشان در دو جبهه مبارزه می كرد و در چند مرحله تا مرز رویارویی و قیام علیه حكام بغداد نیز پیش رفت. بدون تردید اگر هوشمندی امام نمی بود انقلاب اسلامی نیز به همان راهی می رفت كه نهضتها و جبهه ها و احزاب سیاسی ایران بارها پیموده بودند و سرانجامی جز وابستگی و شكست نداشتند.

دوران اقامت طولانی و سیزده ساله امام خمینی در نجف در شرایطی آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدودیتهای مستقیم در حد ایران و تركیه وجود نداشت اما مخالفتها و كارشكنیها و زخم زبانها نه از جبهه دشمن رویارو بلكه از ناحیه روحانی نمایان و دنیاخواهانِ مخفی شده در لباس دین آن چنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سالها به تلخی تمام یاد كرده است. ولی هیچ یك از این مصایب و دشواریها نتوانست او را از مسیری كه آگاهانه انتخاب كرده بود بازدارد. حضرت امام از قبل واقف بود كه سخن گفتن از مبارزه و دعوت به قیام در آن

حدیث بیداری، ص: 70

فضا كاری بی نتیجه است. او می بایست از نقطه ای آغاز كند كه سالها قبل از قیام 15 خرداد در ایران و حوزه قم كرده بود؛ یعنی اصلاح و تغییر تدریجی شرایط و تربیت و آموزش نسلی كه پیام و آرمان او را دریابد. از این رو امام خمینی سلسله درسهای خارج فقه خویش را با همه مخالفتها و كارشكنیهای عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصاری (ره) نجف آغاز كرد، كه تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. مبانی متقن امام در فقه و اصول و تسلط ایشان بر رشته های معارف اسلامی بدان پایه بود كه پس از اندك زمانی علی رغم كارشكنیهای مرتجعین، حوزه درسی ایشان به عنوان یكی از برجسته ترین حوزه های درسی نجف از لحاظ كیفیت و كمیّت شاگردان شناخته شد. جمع زیادی از

حدیث بیداری، ص: 71

طلاب ایرانی، پاكستانی، عراقی، افغانی، هندی و كشورهای حوزه خلیج فارس همه روزه از محضر درسی ایشان بهره می بردند. علاقه مندان به امام در حوزه های علمیه ایران قصد هجرت دستجمعی به نجف را داشتند كه با توصیه امام خمینی دایر بر لزوم پایداری و حفظ حوزه های ایران عملی نشد. اما بسیاری از شیفتگان آن حضرت خود را به نجف رسانده بودند و بتدریج كانونی از تجمع انقلابیون معتقد به راه امام در نجف پدید آمد كه همین جمع مسئولیت ابلاغ پیامهای مبارزاتی امام را در آن سالهای خفقان بر عهده داشت.

امام خمینی از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پیكهایی به ایران، ارتباط خویش را با مبارزین حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام 15 خرداد فرا می خواند. شگفت آنكه در بسیاری از این نامه ها به وضوح از انفجار عظیم قریب الوقوع سیاسی و اجتماعی در ایران سخن رفته و به جامعه روحانیت ایران برای پذیرفتن مسئولیت هدایت جامعه در آینده، آماده باش داده شده است. این پیش بینیها در وضعیتی مطرح شده است كه به حسب ظاهر هیچ امیدی به تغییر شرایط نمی رفت و رژیم شاه مقتدرتر از گذشته، تمامی مقاومتها را در هم شكسته بود.

با تبعید امام خمینی و قلع و قمع شدید مخالفین، سیاه ترین دوران حكومت پلیسی شاه آغاز شد. ساواك ابزار قدرت مطلقه بود، بدان حد كه حتی استخدام جزءترین كارمندان در مناطق دورافتاده نیز می بایست از تأیید سازمان امنیت بگذرد. در این دوران جز نامی از قوای سه گانه باقی نمانده بود. شخص شاه و تنی چند از مردان و زنان درباری همه كاره كشور بودند. اما اعترافات خود شاه در آخرین كتاب و مصاحبه هایش و نوشته های منسوبین دودمان پهلوی و امرای ارتش و سران رژیم كه پس از سقوط سلطنت در ایران منتشر شد و همچنین اسنادی كه از سفارت امریكا در ایران به دست آمد، جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی گذارند كه شاه و دربار نیز آلت دست و عامل بلا اراده ای بیش نبوده و هدایت جریانات و فعل و انفعالات داخل دربار و

حدیث بیداری، ص: 72

رژیم شاه و حتی تعیین وزرا و امرای ارتش و تنظیم لوایح حساس نیز در سفارت امریكا و در مواردی، سفارت انگلیس صورت می گرفته است. در اینجا فقط به دو فراز از اعترافات شاه اشاره و بسنده می كنیم. او می نویسد:

... سفیران انگلیس و امریكا در هر دیداری كه داشتیم می گفتند: از شما حمایت خواهیم كرد طی پاییز و زمستان 79- 1978 آنان مرا به ایجاد فضای بی اندازه باز سیاسی تشویق كردند ... غالباً كه سیاستمداران یا فرستادگان امریكایی را به حضور می پذیرفتم، مرا به ایستادگی تشویق می كردند؛ ولی هنگامی كه در این خصوص از سفیر ایالات متحده جویا شدم، پاسخ داد به او چنین دستوری نرسیده است ... چند هفته جلوتر هنگامی كه نماینده جدید سازمان سیا در تهران را به حضور پذیرفتم، از پیش پا افتادگی اظهاراتش حیرت كردم. لحظه ای درباره فضای باز سیاسی حرف زدیم و لبخندی را در چهره اش مشاهده نمودم ... به هر حال، كسانی كه طی سالها متحدان وفادار ما بودند، عجایب غافلگیركننده دیگری برای من در چنته داشتند. (43)

جالب آنكه شاه در این كتاب كوشیده است تا سقوط سلطنتش را به همین عوامل موهوم و غافلگیركننده خارجی نسبت دهد و حتی تصریح می كند كه ژنرال ربیعی فرمانده كل نیروی هوایی پیش از اعدام به قضات گفته بود: "ژنرال هایزر شاه را مانند موش مرده ای از مملكت بیرون انداخت". (44)

حدیث بیداری، ص: 73

هر چند كه این سخن خود تحریف تاریخ است و طبق اسناد و مدارك بیشمار و از همه گویاتر اعترافات خود هایزر در كتابش، (45) او نه برای بیرون كردن شاه، بلكه برای حفظ سلطنتِ رو به زوال و ترتیب كودتای نظامی در شرایط بحران به تهران آمده بود؛ اما بر فرض قبول این ادعا، شاه بر خلاف اسمِ انتخابی كتابش هیچ گونه پاسخی به تاریخ نداده است كه مگر او با آن همه ادعاهایش و جملاتی نظیر "كورش بخواب! ما بیداریم" در طول سلطنت 37 ساله چگونه با استقلال كشورش رفتار كرده است كه یك ژنرال رده چندم امریكا با چند روز اقامت در تهران قادر می شود او را مانند موش مرده ای از مملكت بیرون بیندازد؟!! به هر حال شاه پس از سركوبی قیام 15 خرداد و تبعید امام، مانعی را روبروی خود نمی دید. وضع كشور به جایی رسیده بود كه زنان درباری به عزل و نصب وزیر و وكیل و قاضی می پرداختند و اشرف پهلوی، خواهر شاه كه بارها رسواییهای فساد اخلاقی و رهبری باندهای قاچاق مواد مخدر او در مطبوعات خارجی نیز برملا شده بود، همه كاره دربار لقب گرفته بود. انتخاب بهایی زاده ای به نام امیر عباس هویدا كه تكیه كلام همیشگی اش "جان نثاری اعلیحضرت بود" و سیزده سال تمام در مسند صدارت كابینه های تشریفاتی قرار داشت به معنای آن بود كه دیگر كمترین اثری از استقلال قوا و حاكمیت مردم در نازلترین سطوح آن نیز باقی نمانده است.

شاه چهار اسبه به سوی تمدن بزرگ خیالبافانه اش می تاخت. تمدنی كه پایه هایش بر ترویج فرهنگ بیگانه، و رواج هرزگی و بی بند و باری، و غارت منابع ملی به وسیله صدها شركت امریكایی و اروپایی در ایران، و تخریب بنیانهای كشاورزی نسبتاً مستقل ایران، و كوچاندن نیروهای مولد ایران به سمت حاشیه شهرها و تبدیل آنها به نیروهای بیكار و مصرف كننده، و توسعه صنایع مونتاژ و وابسته و غیر ضروری، و تجهیز پایگاههای استراق سمع و جاسوسی و نظامی امریكا در ایران

حدیث بیداری، ص: 74

و در منطقه خلیج فارس از كیسه ملت ایران، بنا نهاده شده بود.

تنها در فاصله سالهای 1970 تا 1977 بالغ بر 4/ 26 میلیارد دلار پول نفت صرف هزینه های واردات نظامی ایران از امریكا شد و فقط برای سال 1980، شاه 12 میلیارد دلار اسلحه به امریكا سفارش داده بود، (46) كه بر اساس خط مشی های كاخ سفید اوّلین و آخرین هدف از خرید آنها حفاظت منافع امریكا در منطقه حساس خلیج فارس بود و مدیریت و استفاده از آنها نیز رسماً بر عهده 60 هزار مستشار امریكایی نهاده شده بود.

شاه در اوج ثباتش و بی آنكه هیچ گونه فشار و مشكل خارجی داشته باشد روزانه بیش از 6 میلیون بشكه نفت تولید می كرد و جمعیت ایران از 33 میلیون نفر تجاوز نمی كرد و بهای نفت نیز بنابه عللی چند و از آن جمله نبرد اعراب و اسرائیل و تلاش غرب برای ذخیره سازی بیشتر نفت برای مقابله با تحریمهای احتمالی و همبستگی بیش از پیش ممالك اسلامی تولیدكننده نفت، از مرز سی دلار در هر بشكه گذشته بود اما در همین حال هنوز بسیاری از جاده های اصلی شهرهای ایران فاقد آسفالت، و بخش عظیمی از كشور از نعمت برق و اوّلین امكانات بهداشتی و رفاهی محروم بود. حتی همان زمان كه دهها رئیس جمهور و نخست وزیر و سران كشورهای جهان برای شركت در جشنهای افسانه ای دو هزار و پانصدمین سال سلطنت به ایران آمده بودند، در پایتخت كشور دهها هزار تن از نیروهای مولّدِ گذشته و آوارگان بیكار كنونی در بیغوله ها و مجتمعهای آلونكی و حلبی آبادها در جنب فرودگاه تهران، محله های

حدیث بیداری 80 تبعید امام خمینی از تركیه به عراق: ..... ص : 68

حدیث بیداری، ص: 75

جنوب شهر و شرق و غرب تهران و نقاط مركزی آن، روزگار را در نهایت فقر و گرسنگی می گذراندند. وجود این حلبی آبادهای وسیع چنان منظره ای زشت پدید می آورد كه رژیم در جریان جشنها ناگزیر شد آن دسته از آلونكها را كه در مسیر دید و تردد خارجیان بودند با دیوارهای نقاشی شده محصور كند تا آثار تمدن بزرگ دیده نشود! در همین ایام هنوز محله های زیادی از جنوب و غرب تهران فاقد آب آشامیدنی بودند و هر چند صد خانوار می بایست از یك شیر فشاری آب خوردن

حدیث بیداری، ص: 76

خود را تهیه می كردند. نرخ بیسوادی در سال 1355 معادل 9/ 52 درصد برای جمعیت هفت ساله به بالا بوده است. (47) هنگامی كه شاه در سال 1357 از ایران فرار كرد، پانزده سال از اجرای انقلاب سفید و اصلاحات امریكایی می گذشت و در این مدت علی رغم تولید و فروش بی رویه نفت و دیگر منابع ملی و حمایتهای دول خارجی نه تنها ایران از وابستگی رهایی نیافت بلكه روز به روز بر میزان وابستگی اقتصاد، كشاورزی و صنعت كشور به بیگانگان افزوده شد و به موازات آن نابسامانی اقتصادی و فقر عمومی و بی عدالتی توسعه یافت. از لحاظ سیاسی، شاه كشور ایران را به صورت یكی از وابسته ترین ممالك به غرب و خصوصاً امریكا درآورده بود.

امام خمینی در تمام دوران پس از تبعید، علی رغم دشواریهای پدید آمده، هیچ گاه دست از مبارزه نكشید، و با سخنرانیها و پیامهای خویش امید به پیروزی را در دلها زنده نگاه می داشت. او در 27 فروردین 1346 در پیامی خطاب به حوزه های علمیه ایران نوشت:

من به شما آقایان محترم و به ملت ایران اطمینان می دهم كه دستگاه با شكست مواجه خواهد شد. پیشینیان آنها سیلی اسلام را خوردند، اینها نیز خواهند خورد ... استقامت كنید. در مقابل ظلم تسلیم نشوید. اینها رفتنی هستند و شما باقی هستید ... این شمشیرهای كند و عاریتی در غلاف خواهد رفت. (48)

امام خمینی در همین روز، نامه ای سرگشاده به امیر عباس هویدا نخست وزیر شاه نوشت و در آن فجایع رژیم را برشمرد و نسبت به جبهه گیری شاه در برابر دولتهای اسلامی چنین هشدار داد:

با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین، آواره كننده بیش از یك میلیون مسلم بی پناه، پیمان برادری نبندید؛ عواطف مسلمین را جریحه دار نكنید؛ دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نكنید؛ اقتصاد كشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید؛ فرهنگ را فدای هوس آنها ننمایید ... از قهر خدا بترسید؛ از قهر ملت بهراسید ... ان ربك لبالمرصاد. (49)

شاه به هشدارهای امام خمینی وقعی ننهاد. علی رغم آنكه ممالك اسلامی در آستانه جنگ با

حدیث بیداری، ص: 77

اسرائیل قرار داشتند، بازار كالاهای اسرائیل در ایران با اعطای امتیازات ویژه از سوی رژیم شاه پر رونق بود و انواع میوه جات و مواد غذایی و مرغ و تخم مرغ اسرائیلی با قیمتهایی نازلتر از تولیدات داخلی فراوان یافت می شد.

امام خمینی در پیامی (17 خرداد 1346) به مناسبت جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل فتوای انقلابی خویش را دایر بر حرمت هر گونه رابطه تجاری و سیاسی دولتهای اسلامی با اسرائیل، و حرمت مصرف كالاهای اسرائیلی در جوامع اسلامی را صادر كرد. (50) این فتوا لطمه ای جدی به روابط رو به توسعه شاه و اسرائیل وارد ساخت. علما و طلاب ایران نیز با انتشار اطلاعیه هایی رژیم شاه را تحت فشار گذاشتند. رژیم انتقام خویش را با یورش به منزل امام خمینی در قم و غارت اسناد و كتابهای ایشان و یورش به مدارس اسلامی قم و جمع آوری آثار و عكسهای امام عملی ساخت. در جریان این یورش فرزند امام خمینی، حجة الاسلام حاج سید احمد خمینی و حجة الاسلام حاج شیخ حسن صانعی و مرحوم آیت الله اسلامی تربتی (وكیل شرعی امام خمینی) دستگیر و بازداشت شدند. تلاشهای آنها و دیگر یاران انقلابی امام، ساواك شاه را در قطع شهریه هامام و جلوگیری از ارسال وجوهات شرعی

حدیث بیداری، ص: 78

مردم برای مرجعشان ناكام گذارده بود. چندی پیش از این، حجة الاسلام حاج سید احمد خمینی كه برای گرفتن پیامهای حضرت امام و فرامین ایشان درباره چگونگی فعالیتها و اداره بیت امام در قم به نجف رفته بود به هنگام بازگشت (در اوایل سال 1346) در مرز عراق و ایران به وسیله نیروهای امنیتی شاه بازداشت و برای مدتی در زندان قزل قلعه محبوس گردیده بود. در این سالها تلاش عمده ساواك- به استناد اسناد به دست آمده از ساواك- بر قطع ارتباط امام با مقلدین در ایران و جلوگیری از پرداخت شهریه امام متمركز شده بود و در این میان فعالیتهای وكلای شرعی امام خمینی در ایران نظیر حضرات آقایان: اسلامی تربتی، حاج شیخ محمد صادق تهرانی (كرباسچی) و آیت الله پسندیده (برادر بزرگ امام خمینی) كه علی رغم تهدیدهای رژیم و بازداشت و تبعید ادامه داشت و همچنین فعال بودن بیت امام در قم كه كانون قیام 15 خرداد شناخته شده و به وسیله فرزند امام اداره می شد، مانعی عمده در تحقق اهداف رژیم بودند. ساواك در برابر احیای نام و یاد امام و فعالیت بیت ایشان در قم چنان حساس بود كه به مدت چهار سال با گماردن مأمورین امنیتی و انتظامی- از بامداد تا ساعاتی از شب- این محل را تحت مراقبت مستقیم قرار داده و از تردّد مراجعین و مقلدین امام جلوگیری می كرد اما در همین سالها نیز یاران امام پس از رفتن مأمورین، در نیمه شب در آنجا گردآمده و امور مربوط به ارتباط مردم با امام را پی می گرفتند. در همین زمان (خرداد 1346) بود كه قصد رژیم دایر بر تبعید امام از نجف به هندوستان با افشاگری و تلاش و مخالفت گروههای سیاسی مبارز خارج و داخل كشور عقیم ماند.

با روی كار آمدن حزب بعث (26 تیر ماه 1347) در عراق و دشمنی این حزب با حركتهای اسلامی، دشواریهای بیشتری فرا روی نهضت امام خمینی پدید آمد، اما حضرت امام دست از مبارزه نكشید. اقامت ایشان در نجف، و خیزش جهان اسلام در ماجرای نبرد اعراب و اسرائیل فرصتی را پدید آورد تا امام آرمانهای خویش را در سطحی وسیعتر مطرح سازد كه همان احیای دین باوری در عصر دین ستیزی و

حدیث بیداری، ص: 79

بازیابی هویت و مجد و وحدت امت اسلامی بود و محدود به مبارزه با شاه در ایران نمی شد.

امام خمینی در گفتگویی با نماینده سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347 دیدگاههای خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح كرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زكات به مجاهدان فلسطینی فتوا داد (51).

اوایل سال 1348 اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو كشور شدت گرفت. رژیم عراق جمع زیادی از ایرانیان مقیم این كشور را در بدترین شرایط اخراج كرد. حزب بعث بسیار كوشید تا از دشمنی امام خمینی با رژیم ایران در آن شرایط بهره گیرد. از سوی دیگر شاه نیز مترصد كوچكترین بهانه ای بود تا استقلال نهضت امام را مخدوش جلوه دهد؛ اما امام خمینی با هوشمندی در مقابل

حدیث بیداری، ص: 80

دسیسه های هر دو رژیم ایستاد. آیت الله حاج آقا مصطفی رسماً پیام امام در مخالفت شدید با اخراج طلاب و ایرانیان و ردّ هر گونه مصالحه ای بین ایشان و حزب بعث را در بغداد به اطلاع حسن البكر رئیس جمهور عراق و دیگر سران حاضر در جلسه ابلاغ كرد.

30 مرداد 1348 قسمتی از مسجد الاقصی به وسیله صهیونیستهای افراطی به آتش كشیده شد. شاه كه تحت فشار افكار عمومی قرار داشت با پیشنهاد قبول هزینه تعمیر مسجد به كمك اسرائیل شتافت تا از استمرار خشم مسلمانان كاسته شود. امام خمینی در پیامی، فریبكاری شاه را افشا كرده و در مقابل پیشنهاد كرد:

تا زمانی كه فلسطین اشغال شده آزاد نشده است، مسلمانان مسجد الاقصی را نباید تجدید بنا كنند. بگذارند جنایت صهیونیسم همواره در برابر چشمان مسلمانان مجسم باشد و مایه حركتی برای آزادی فلسطین گردد. (52)

چهار سال تدریس، تلاش و روشنگری امام خمینی توانسته بود تا حدودی فضای حوزه نجف را دگرگون سازد. اینك در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیشمار داخل كشور مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند كه نهضت امام خمینی را الگوی خویش می دانستند. حضرت امام سلسله درسهای خویش را درباره حكومت اسلامی یا ولایت فقیه در بهمن 1348 آغاز كرد. انتشار مجموعه این درسها در قالب كتابی تحت عنوان ولایت فقیه یا حكومت اسلامی در ایران، و عراق و لبنان و در موسم حج

حدیث بیداری 81 تبعید امام خمینی از تركیه به عراق: ..... ص : 68

حدیث بیداری، ص: 81

شور تازه ای به مبارزه می داد. در این كتاب دورنمای مبارزه و هدفهای نهضت ترسیم شده بود و مبانی فقهی و اصولی و عقلی حكومت اسلامی و مباحث تئوریك مربوط به شیوه های حكومت اسلامی از زبان رهبری انقلاب ارائه می شد.

در اردیبهشت ماه 1349 مطبوعات امریكا ورود هیأتی از بزرگترین سرمایه داران امریكایی به سرپرستی راكفلر به ایران را خبر دادند. آنها آمده بودند تا چگونگی بازگشت درآمدهای نفتی ایران به امریكا را كه از این سال به بعد به صورتی سرسام آور رو به فزونی می نهاد و نحوه مشاركت شركتهای امریكایی در این خوان گسترده را بررسی كنند. با آنكه ساواك از چند ماه قبل بسیاری از روحانیون طرفدار امام خمینی را ممنوع المنبر ساخته بود اما عناصر روحانی متعهد كه پس از مطالعه آرای امام در باب حكومت اسلامی به وجد آمده بودند دست به افشاگری و مخالفت با نفوذ بیشتر امریكا در كشور زدند. آیت الله سعیدی از جمله پرشورترین یاران امام خمینی بود كه در این ماجرا در خرداد 1349 دستگیر و پس از ده روز تحمل شكنجه های وحشیانه ساواك در زندان قزل قلعه به شهادت رسید. امام خمینی در پیامی به تجلیل از مبارزات وی پرداخت و در این پیام تأكید كرد كه:

این تنها مرحوم سعیدی نیست كه با این وضع اسف انگیز در گوشه زندان از پای درمی آید. (53)

در همین پیام آمده بود:

كارشناسان و سرمایه داران بزرگ امریكا به اسم عظیمترین سرمایه گذاری خارجی برای اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم نموده اند ... هر قراردادی كه با سرمایه داران امریكا و دیگر مستعمِرین بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احكام اسلام است. (54)